هانی رستگاران؛ پژوهشگر میراث فرهنگی در یادداشتی که آن را در اختیار خبرگزاری مهر قرار داد نوشت: احیا در معنا، زنده گرداندن یا باز تعریف بقای یک ماده یا عنصر مادی یا معنوی است. در ادبیات معماری و مرمت میراث تاریخی و فرهنگی، احیا مبتنی بر فلسفه و مبانی نظری حفاظت از ابنیه تاریخی، تعاریف مختلفی را شامل میشود. رؤس این باز تعریف در کشور صاحب سبک معماری، در احیای رنسانس و سبک فلورانس قرن پانزدهم، با بهرهگیری از مبانی امانیسم تصریح شده و در فرانسه از معماری باروک وام گرفته است.
اما تمام مبانی احیا پس از دمیدن روح هویت به بنا با انجام مرمت اصولی و ملحوظ کردن آنچه در بطن و اصالت اثر وجود داشته، معنا پیدا میکند. ارجحیت احیا بر مرمت، به معنی فقدان مبانی و پرنسیبهای فلسفی در حفاظت و صیانت از میراث ارزشمند معماری است که بدون توجه به اصالت و هویت یک اثر و صرفاً با نگاه اقتصادی، تاریخ یک جغرافیای وسیع، بر خواسته از جامعه فرهنگی را به سمت یک نگرش سطحی و فاقد مبنا سوق میدهد.
تغییر در کالبد آثار تاریخی با نگاه احیا محور، در کانتکس اصول و اعتقاد به هویت و ریشهها قابل بررسی است. این اصول میبایست بر پایه اندیشه و نگاه صحیح به کارکردها و جامعیت اثر در محل وقوع آن، با توجه به گذشته پیریزی شود؛ بدین گونه که احیا در مسیر مرمت قرار میگیرد و تا مطالعات و مبانی دقیقی از شیوه و میزان مداخله در دست نباشد، اساساً احیا به منزله آسیب و تغییر ماهیت اثر خواهد بود.
چه بسا که بسیاری از بناهای تاریخی در فرآیند احیا دچار گمشدگی در تاریخ خود میشوند و پس از تغییرات مورد نظر بهرهبرداران، تبدیل به یک عنصر غریبه با اصل خود میگردند. بزرگترین آسیب این اقدام طی سالهای بعد، در نسلهای بعد بروز و ظهور خواهد یافت؛ به شکلی برداشت نسل آینده از بنای تغییر ماهیت داده به بهانه احیا و بهرهبرداری، چیزیست در آن زمان میبینند و هیچ تصویر مشخصی از اصالت بنا برای آنها متصور نیست.
اگر روزی قرار است که دارالحکومه، ارگ، عمارت اربابی یا کوشک باغی در مسیر بهرهبرداری قرار گیرند، آیا بعد از تبدیل به رستوران، سفرهخانه سنتی یا اقامتگاه بومگردی، اثری از هویت و اصالت در آن وجود خواهد داشت؟ چه میزان مداخله قابل قبول در اینگونه آثار میتواند کالبد اصلی بنا را حفظ کرده و نشانهایی از گذشته را به مخاطب و ناظر منتقل کند؟
اینها دانش و شناختی است که باید در مرمت جستجو کرد، نه در طرحهای توجیهی اقتصادی؛ چرا که ما با اثر تاریخی روبرو هستیم، شناخت ما از موقعیت و فضا در کالبد فضا و مکان تاریخ و فرهنگ میگنجد، نه یک پروژه تجاری صرف که به چشم سرمایه مادی به آن نگاه میشود. تاریخ و فرهنگی نهانگاه ارزشهاست که قابلیت ارزشگذاری مادی بر آن محال و توصیفناپذیر است، وقتی در ترازوی صرفه فایده قرار میگیرد، خطرهای زیادی را در کمین مواریث معماری و تاریخی خواهد بود.
این به معنی عدم احیا و حفاظت صرف از میراث تاریخی نیست، بلکه بدان مفهوم است که باید منزلت و جایگاه اثر را دانست و ضمن ستایش آن، شأن اثر تاریخی را با حفاظت کالبدی و صیانت از اصالت و ارزشها، پاسداشت. بدون شک هیچگاه احیا نمیتواند مقدم یا ارجح بر مرمت باشد، چرا که اثر تاریخی داشته یا مایملک شخص، گروه یا نهاد خاصی نیست، اثری که تاریخی و فرهنگی به آن اطلاق میشود، تحت مالکیت معنوی مردم ایران بوده و باید به نگاه شناسنامه یک ملت به آن نگریست، اگر غیر این نگاه حاکم باشد، اثری یا بنایی باقی نخواهند ماند که امکان احیا و درآمدزایی را محقق کند.
نظر شما